جامعه‌ی صنعتی و اعتیاد به مواد صنعتی

کاهش20 درصدی طول عمر معتادان نسبت به افراد عادی
26 مرداد 1400
مرگ بيش از سه هزار نفر بر اثر سوءمصرف مواد مخدر در سال گذشته
26 مرداد 1400
نمایش همه

جامعه‌ی صنعتی و اعتیاد به مواد صنعتی

جامعه‌ی صنعتی و اعتیاد به مواد صنعتی

دوری از طبیعت و ازدحام پر مشغله‌ی زندگی شهری، رفت و آمدها،زندگی خارج از ریتم تعادل، از جمله ویژگی‌های عناصر جامعه‌ی صنعتی است كه به اضطراب و بی‌قراری گروهی از وابستگان به مواد اعتیاد آور كه زاییده‌ی‌ همین جامعه‌ی ساخته دست بشری است، دامن می‌زند. وابستگان به مواد صنعتی، گروه جدیدی از مصرف كنندگان مواد محسوب می شوند كه به طور روز افزون در جوامع كنونی رو به ازدیاد و گسترش می باشند.

تغییر الگوی مصرف از مواد سنتی به مواد صنعتی و بروز عوارض وابستگی به این مواد، میزان موفقیت در درمان وابستگی به مواد اعتیادآور را كاهش داده است. ماهیت دگرگون تبعات متفاوت مصرف مواد صنعتی و تفاوت این گروه از مصرف كنندگان با مصرف كنندگان سنتی، نیازمند دستیابی به راه‌كارهای جدیدی جهت مبارزه با این پدیده می باشد.

در میان مواد اعتیادآوری كه به طور معمولی مصرف می شوند، محرك ها بیشترین پتانسیل ایجاد آسیب‌های روانی، فیزیكی و اجتماعی را دارند. محرك‌ها موادی هستند كه سیستم عصبی مركزی را تحریك و در گروه‌های مختلف طبقه‌بندی می‌شوند. مصرف مت‌آمفتامین، میزان تنفس و سرعت ضربان قلب را افزایش می‌دهد و اضطراب و خشم را افزون شدت می بخشد. غالبأ موجب هیپوترمی شده و كاركرد كلیه‌ها را دچار نقصان می كند كه گاهی می‌تواند كشنده نیز باشد. مشكلات قلبی، بیماری‌های مختلف مرتبط با كمبود ویتامین و سوءتغذیه، روان پریشی و پسیكوز از دیگر عوارض مصرف محرك ها است. مصرف بیش از حد یا سمی متامفتامین می‌تواند موجب خونریزی مغزی، حمله قلبی، تب شدید، كما و گاهاً مرگ شود، اما اغلب مرگ‌ها ناشی از تصادفات گزارش شده است. نگرانی بیشتر از آنجا ناشی می‌شود كه تولید این مواد نیازمند تخصص نیست و با اطلاعات مقدماتی در حوزه‌ی علم شیمی بنا به سلیقه‌ی افراد دست اندركار تولید، از تركیبات مواد مختلف این مواد را بدست می آورند و این موضوع پیامدهای نامطلوب مصرف را بیشتر می‌كند. این باور وجود دارد كه رهایی از وابستگی به این نوع مواد ممكن نیست (ابادینسكی، 1384). در حال حاضر درمان موثر دارویی برای رهایی از وابستگی به محرك‌ها وجود ندارد. موثرترین درمان برای اعتیاد به آمفتامین‌ها در حال حاضر مداخلات رفتاری شناختی، شناخته است. رویكردهای فوق در درمان محرك‌ها با هدف اصلاح تفكرات، انتظارات و رفتارهای بیمار طراحی شده وتلاش بر این است تا مهارت‌های سازگاری نسبت به فشارهای مختلف زندگی را افزایش دهد. گروه‌های حمایتی بازتوانی سوء مصرف كنندگان متامفتامین نیز به نظر می‌رسد راه موثری در مداخله‌ی رفتاری است كه می‌تواند به بهبودی دراز مدت منجر شود. سم‌زدایی مناسب می‌تواند به همراه نظارت در یك محیط امن و آرام انجام گیرد (Institute for Intergovernmental Research, 2009).

نتایج مطالعات در سراسر جهان نشان می‌دهد بسیاری از مصرف كنندگان مواد در سنین پایین مصرف محرك ها را شروع می‌كنند و نفس هیجان طلبی بستر مناسبی جهت مصرف مواد برای این گروه می‌باشد. احساس به اوج رسیدن و ضعف كنترل‌های اجتماعی در برخی مكان‌ها می تواند منجر به رفتارهای بسیار خشن شود. وقتی مصرف كننده‌ی اسپید تصور می‌كند كه كسی از نیاز شدید و عمیق او برای انجام كاری جلوگیری می‌كند، ممكن است به قصد كشتن به ممانعت كننده حمله ور شود. (ابادینسكی، 1384) به نظر می رسد با توجه به تغیر الگوی مصرف و گسترش مصرف محرك ها بایستی در انتظار رفتارهای ضد انسانی و ضد اجتماعی نیز باشیم. لذا دستیابی به یك مدل درمانی مناسب برای مبارزه با گسترش مصرف این مواد خطرناك در سطح جامعه از اهمیت وافری برخوردار است. یكی از برنامه‌ها در درمان سوء مصرف محرك‌ها محیط درمانی است. محیط شامل همه فضایی است كه ما را در بر گرفته است بخصوص افرادی كه در این فضا با ما درارتباط هستند. گزارش‌های زیادی در دست است كه تأثیر درمان‌های محیطی را در بیماران اسكیزوفرنی مورد بررسی قرار داده (van puthen and may 1976) ت. در درمان های محیطی نوع و شیوه‌ی خدمات ارائه شده مبتنی بر محیط است، به همین دلیل بیمار برای دریافت این خدمات باید در این محیط‌ها بستری شوند. مكانیزم دیگری كه در این محیط به كار گرفته می شود، قطع نیكوتین است . این مكانیزم پیرو نتایج مطالعات موجود در این حوزه لحاظ شده است. مطالعات نشان داده معتادانی كه به مدت طولانی به سیگار وابسته بودند، و موفق به ترك آن شده‌اند، به خوبی توانسته اند از مواد مخدر هم دوری جسته و از اعتیاد رها شوند( هسر، مك كارتی، انگلین، 1994) گزارش دیگر نشان می دهد كه مرگ و میر افراد معتاد به تریاك كه سیگاری هستند، 4 برابر بیشتر از افراد تریاكی غیر سیگاری بوده است.

ماكس ول جان كه در زمینه محیط درمانی فعالیتی گسترده دارد می گوید كه حتی كاركنان جزء هم قادرند با توجه به خصوصیات شخصی و تجربیات خود به درمان بیماران كمك كنند. او همچنین مشاهده كرد كه تعداد زیادی از بیماران فقط برای شوك الكتریكی و یا دریافت دارو در بیمارستان بستری شده‌اند، فكر كرد كه چرا عده‌ای قادرند همین خدمات را در منزل هم دریافت كنند. ولی عده‌ای حتماً باید برای دریافت این خدمات در بیمارستان بستری شوند. شاید پاسخ این باشد كه آن بیماران به طور نا خودآگاه متوجه شده‌اند كه برای درمان به محیط فیزیكی بیمارستان هم علاوه بر درمان‌های دیگر به عنوان یك شیوه‌ی درمان نیاز دارند.

«Milieu» در زبان فرانسه به معنی محیط است و در روان‌شناسی به معنی درمانی است كه بیشتر مبتنی بر “محیط درمانی” است تا درمان‌های دارویی و درمان‌های شناختی ـ روانی. اولین بار مفهوم اجتماع درمان‌مدار و درمان‌های محیطی توسط ماكس ول جان در بیمارستان آندرسون انجام شد و سپس از سوی روان‌شناسان و روان‌پزشكان نیز به منظور درمان بیماران مورد استفاده قرار گرفت. یك مشكل عمومی بین بیمارانی كه دچار بیماری‌های روحی روانی هستند ایجاد ارتباط با دیگران است. این افراد بیشتر تمایل به ارتباط با افراد خارج از گروه دارند و شدیداً گرایش به خودمحوری و تامین منافع شخصی خود دارند. اگر در طراحی یك ساختمان به نیازهای افراد توجه نشود، مسلماً روند درمان مختل می گردد. میلیو بر ارتباطات بین فردی(بیمار با بیمار و بیمار با كاركنان) تأكید زیادی دارد و طراحی محیط باید به گونه ای باشد كه به این ارتباط كمك كند. میلیو تأكید زیادی به استفاده از كل محیط درمانی و افرادی كه در آن محیط هستند به عنوان یك خانواده‌ی پویا و خلاق دارد(THOMSON, 1986).

در محیط‌های رایج به طور معمول كاركنان و بیماران پایین‌تر از سطح پتانسیل معمول خود عمل می‌كنند چون ساختار و محیط این اجازه را به آن‌ها نمی‌دهد. در این محیط‌ها بر ساختار و محاسبه پذیری تأكید زیادی می‌شود و نسبت به رشد شخصی و رشد روابط بین شخصی اهمیت خاصی قائل نیستند. یكی از مزیت‌های میلیو پاسخ‌گو بودن تمام اعضای آن اعم از كاركنان و بیماران به سیستم و به همدیگر است و به این دلیل است كه بیماران و كاركنان می توتنند با انتقاد از همدیگر موجب رشد خود و كل سیستم می‌شوند. در میلیو از نگرش (ما، آن‌ها) جلوگیری به عمل می‌آید و به جای آن پاسخ‌گو بودن در قبال اعمال خود را به بیماران آموزش می‌دهند. در واقع كل ساختار در میلیو به گونه‌ای طراحی می‌شود كه به رفتارها و عملكرد فرد شكل می دهد. به نوعی در این شیوه شخصیت و رفتار فرد تحت تأثیر شخصیت گروهی قرار می‌گیرد و این اصلی‌ترین ابزار درمانی میلیو است.

در واقع تلفیق روان‌درمانی و میلیو فرد را تشویق می‌كند تا موارد حمایتی لازم را برای خود جستجو نماید. از طرفی تصمیم‌گیری‌های آزادانه كمك می‌كند كه فرد دچار روزمره‌گی نشود. در میلیو كاركنان از بیماران می‌خواهند كه نیازهای خود را بیان كنند و مواردی كه برای بلوغ اجتماعی و رشد احساس تعلق لازم است را بیان نمایند.

گروه‌های تصمیم‌گیری به شیوه‌های مختلفی به بیماران كمك كرده و از جمله در جهت تقویت انسجام اجتماعی عمل می‌كنند. شاید یك مشكل عمومی بین بیمارانی كه دچار بیماری‌های روحی روانی هستند، ایجاد ارتباط با دیگران است. این افراد بیشتر تمایل به ارتباط با افراد خارج از گروه دارند و شدیداً به خودمحوری و تامین منافع شخصی خود گرایش دارند. آموزش‌های اجتماعی میلیو كمك شایان توجهی به رفع این خصایص دارد. این روش اگر چه در دنیا جدید است و چند سال بیشتر از عمر آن نمی‌گذرد اما ردپای آن را می‌توان در زندگی قبائلی گذشته یافت(THOMSON, 1986).

جدایی انسان امروز از طبیعت، او را از خویشتن خود، دیگران و خداوند دور ساخته است، لذا اتصال مجدد به طبیعت و آشتی با عناصر محیطی كه به نوعی رجعت به اصل آدمی است از اهداف اصلی این طرح می‌باشد كه در پرتو ایجاد انسجام مجدد فرد با خود، طبیعت و دیگرانی كه با او بیگانه شده‌اند، میسر می گردد.

مدل ارائه شده با تكیه بر نقش مبانی عناصر محیطی در بازتوانی اختلالات ناشی از مصرف مواد و با تكیه بر تاثیرات محیطی (فیزیكی و غیرفیزیكی) و رویكرد قطع نیكوتین، همچنین تجارب موفق حاصله از اجرای آزمایشی این مدل در جمعیت خیریه‌ی تولد دوباره تنظیم شده است و از طریق فراهم كردن محیط طبیعی و تمركز بر انرژی طبیعت، گروه همتا و بهره‌گیری از اجزای برنامه‌ی درمانی كلبه ها، به عنوان استراتژی اتخاذ گردیده به سمت تحقق اهداف پروتكل حركت می‌كند. بیماران با استفاده از سكوت، صدای طبیعت، رنگ‌های طبیعی، هوای سالم و در معرض جلوه‌های دست نخورده و بكر آثار طبیعی از جمله ستارگان (سمبل روشنایی و امید)، آب (سمبل روان بودن)، خاك (سمبل انعطاف)، كوه (سمبل استواری و مقاومت) و سبزی (سمبل حیات) قرار می گیرند و با استراتژی آموزش بهره‌ گیری از زمان و مكان(امكانات موجود)، با هم بودن را تجربه می‌كنند.

روند رو به گسترش مصرف محرك ها در كشور و تبعات پرخطر مصرف آن ، همچنین عدم وجود الگوی درمانی برای این گروه از مصرف كنندگان مواد اعتیادآور، جمعیت تولد دوباره را بر آن داشته تا با توجه به پیامدهای مخرب و گسترده‌ی محرك‌ها، تجربیات خود را با پشتوانه‌ی منابع علمی موجود در حوزه‌ی “محیط درمانی” تقویت نموده و به تدوین یك مدل درمانی با تكیه بر عناصر نوینی مانند استفاده از موسیقی علمی، كاشت گیاه، رصد آسمان، سفالگری وغیره كه در اجزای برنامه لحاظ شده، برای بیماران وابسته به محرك ها همت گمارد و با ارائه‌ی این مدل در جهــت كاهـش آســـیب‌های ناشــی از مصــــرف ایــــن مـــــواد در كشـــور گام بـردارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *