دوری از طبیعت و ازدحام پر مشغلهی زندگی شهری، رفت و آمدها،زندگی خارج از ریتم تعادل، از جمله ویژگیهای عناصر جامعهی صنعتی است که به اضطراب و بیقراری گروهی از وابستگان به مواد اعتیاد آور که زاییدهی همین جامعهی ساخته دست بشری است، دامن میزند. وابستگان به مواد صنعتی، گروه جدیدی از مصرف کنندگان مواد محسوب می شوند که به طور روز افزون در جوامع کنونی رو به ازدیاد و گسترش می باشند.
تغییر الگوی مصرف از مواد سنتی به مواد صنعتی و بروز عوارض وابستگی به این مواد، میزان موفقیت در درمان وابستگی به مواد اعتیادآور را کاهش داده است. ماهیت دگرگون تبعات متفاوت مصرف مواد صنعتی و تفاوت این گروه از مصرف کنندگان با مصرف کنندگان سنتی، نیازمند دستیابی به راهکارهای جدیدی جهت مبارزه با این پدیده می باشد.
در میان مواد اعتیادآوری که به طور معمولی مصرف می شوند، محرک ها بیشترین پتانسیل ایجاد آسیبهای روانی، فیزیکی و اجتماعی را دارند. محرکها موادی هستند که سیستم عصبی مرکزی را تحریک و در گروههای مختلف طبقهبندی میشوند. مصرف متآمفتامین، میزان تنفس و سرعت ضربان قلب را افزایش میدهد و اضطراب و خشم را افزون شدت می بخشد. غالبأ موجب هیپوترمی شده و کارکرد کلیهها را دچار نقصان می کند که گاهی میتواند کشنده نیز باشد. مشکلات قلبی، بیماریهای مختلف مرتبط با کمبود ویتامین و سوءتغذیه، روان پریشی و پسیکوز از دیگر عوارض مصرف محرک ها است. مصرف بیش از حد یا سمی متامفتامین میتواند موجب خونریزی مغزی، حمله قلبی، تب شدید، کما و گاهاً مرگ شود، اما اغلب مرگها ناشی از تصادفات گزارش شده است. نگرانی بیشتر از آنجا ناشی میشود که تولید این مواد نیازمند تخصص نیست و با اطلاعات مقدماتی در حوزهی علم شیمی بنا به سلیقهی افراد دست اندرکار تولید، از ترکیبات مواد مختلف این مواد را بدست می آورند و این موضوع پیامدهای نامطلوب مصرف را بیشتر میکند. این باور وجود دارد که رهایی از وابستگی به این نوع مواد ممکن نیست (ابادینسکی، 1384). در حال حاضر درمان موثر دارویی برای رهایی از وابستگی به محرکها وجود ندارد. موثرترین درمان برای اعتیاد به آمفتامینها در حال حاضر مداخلات رفتاری شناختی، شناخته است. رویکردهای فوق در درمان محرکها با هدف اصلاح تفکرات، انتظارات و رفتارهای بیمار طراحی شده وتلاش بر این است تا مهارتهای سازگاری نسبت به فشارهای مختلف زندگی را افزایش دهد. گروههای حمایتی بازتوانی سوء مصرف کنندگان متامفتامین نیز به نظر میرسد راه موثری در مداخلهی رفتاری است که میتواند به بهبودی دراز مدت منجر شود. سمزدایی مناسب میتواند به همراه نظارت در یک محیط امن و آرام انجام گیرد (Institute for Intergovernmental Research, 2009).
نتایج مطالعات در سراسر جهان نشان میدهد بسیاری از مصرف کنندگان مواد در سنین پایین مصرف محرک ها را شروع میکنند و نفس هیجان طلبی بستر مناسبی جهت مصرف مواد برای این گروه میباشد. احساس به اوج رسیدن و ضعف کنترلهای اجتماعی در برخی مکانها می تواند منجر به رفتارهای بسیار خشن شود. وقتی مصرف کنندهی اسپید تصور میکند که کسی از نیاز شدید و عمیق او برای انجام کاری جلوگیری میکند، ممکن است به قصد کشتن به ممانعت کننده حمله ور شود. (ابادینسکی، 1384) به نظر می رسد با توجه به تغیر الگوی مصرف و گسترش مصرف محرک ها بایستی در انتظار رفتارهای ضد انسانی و ضد اجتماعی نیز باشیم. لذا دستیابی به یک مدل درمانی مناسب برای مبارزه با گسترش مصرف این مواد خطرناک در سطح جامعه از اهمیت وافری برخوردار است. یکی از برنامهها در درمان سوء مصرف محرکها محیط درمانی است. محیط شامل همه فضایی است که ما را در بر گرفته است بخصوص افرادی که در این فضا با ما درارتباط هستند. گزارشهای زیادی در دست است که تأثیر درمانهای محیطی را در بیماران اسکیزوفرنی مورد بررسی قرار داده (van puthen and may 1976) ت. در درمان های محیطی نوع و شیوهی خدمات ارائه شده مبتنی بر محیط است، به همین دلیل بیمار برای دریافت این خدمات باید در این محیطها بستری شوند. مکانیزم دیگری که در این محیط به کار گرفته می شود، قطع نیکوتین است . این مکانیزم پیرو نتایج مطالعات موجود در این حوزه لحاظ شده است. مطالعات نشان داده معتادانی که به مدت طولانی به سیگار وابسته بودند، و موفق به ترک آن شدهاند، به خوبی توانسته اند از مواد مخدر هم دوری جسته و از اعتیاد رها شوند( هسر، مک کارتی، انگلین، 1994) گزارش دیگر نشان می دهد که مرگ و میر افراد معتاد به تریاک که سیگاری هستند، 4 برابر بیشتر از افراد تریاکی غیر سیگاری بوده است.
ماکس ول جان که در زمینه محیط درمانی فعالیتی گسترده دارد می گوید که حتی کارکنان جزء هم قادرند با توجه به خصوصیات شخصی و تجربیات خود به درمان بیماران کمک کنند. او همچنین مشاهده کرد که تعداد زیادی از بیماران فقط برای شوک الکتریکی و یا دریافت دارو در بیمارستان بستری شدهاند، فکر کرد که چرا عدهای قادرند همین خدمات را در منزل هم دریافت کنند. ولی عدهای حتماً باید برای دریافت این خدمات در بیمارستان بستری شوند. شاید پاسخ این باشد که آن بیماران به طور نا خودآگاه متوجه شدهاند که برای درمان به محیط فیزیکی بیمارستان هم علاوه بر درمانهای دیگر به عنوان یک شیوهی درمان نیاز دارند.
«Milieu» در زبان فرانسه به معنی محیط است و در روانشناسی به معنی درمانی است که بیشتر مبتنی بر “محیط درمانی” است تا درمانهای دارویی و درمانهای شناختی ـ روانی. اولین بار مفهوم اجتماع درمانمدار و درمانهای محیطی توسط ماکس ول جان در بیمارستان آندرسون انجام شد و سپس از سوی روانشناسان و روانپزشکان نیز به منظور درمان بیماران مورد استفاده قرار گرفت. یک مشکل عمومی بین بیمارانی که دچار بیماریهای روحی روانی هستند ایجاد ارتباط با دیگران است. این افراد بیشتر تمایل به ارتباط با افراد خارج از گروه دارند و شدیداً گرایش به خودمحوری و تامین منافع شخصی خود دارند. اگر در طراحی یک ساختمان به نیازهای افراد توجه نشود، مسلماً روند درمان مختل می گردد. میلیو بر ارتباطات بین فردی(بیمار با بیمار و بیمار با کارکنان) تأکید زیادی دارد و طراحی محیط باید به گونه ای باشد که به این ارتباط کمک کند. میلیو تأکید زیادی به استفاده از کل محیط درمانی و افرادی که در آن محیط هستند به عنوان یک خانوادهی پویا و خلاق دارد(THOMSON, 1986).
در محیطهای رایج به طور معمول کارکنان و بیماران پایینتر از سطح پتانسیل معمول خود عمل میکنند چون ساختار و محیط این اجازه را به آنها نمیدهد. در این محیطها بر ساختار و محاسبه پذیری تأکید زیادی میشود و نسبت به رشد شخصی و رشد روابط بین شخصی اهمیت خاصی قائل نیستند. یکی از مزیتهای میلیو پاسخگو بودن تمام اعضای آن اعم از کارکنان و بیماران به سیستم و به همدیگر است و به این دلیل است که بیماران و کارکنان می توتنند با انتقاد از همدیگر موجب رشد خود و کل سیستم میشوند. در میلیو از نگرش (ما، آنها) جلوگیری به عمل میآید و به جای آن پاسخگو بودن در قبال اعمال خود را به بیماران آموزش میدهند. در واقع کل ساختار در میلیو به گونهای طراحی میشود که به رفتارها و عملکرد فرد شکل می دهد. به نوعی در این شیوه شخصیت و رفتار فرد تحت تأثیر شخصیت گروهی قرار میگیرد و این اصلیترین ابزار درمانی میلیو است.
در واقع تلفیق رواندرمانی و میلیو فرد را تشویق میکند تا موارد حمایتی لازم را برای خود جستجو نماید. از طرفی تصمیمگیریهای آزادانه کمک میکند که فرد دچار روزمرهگی نشود. در میلیو کارکنان از بیماران میخواهند که نیازهای خود را بیان کنند و مواردی که برای بلوغ اجتماعی و رشد احساس تعلق لازم است را بیان نمایند.
گروههای تصمیمگیری به شیوههای مختلفی به بیماران کمک کرده و از جمله در جهت تقویت انسجام اجتماعی عمل میکنند. شاید یک مشکل عمومی بین بیمارانی که دچار بیماریهای روحی روانی هستند، ایجاد ارتباط با دیگران است. این افراد بیشتر تمایل به ارتباط با افراد خارج از گروه دارند و شدیداً به خودمحوری و تامین منافع شخصی خود گرایش دارند. آموزشهای اجتماعی میلیو کمک شایان توجهی به رفع این خصایص دارد. این روش اگر چه در دنیا جدید است و چند سال بیشتر از عمر آن نمیگذرد اما ردپای آن را میتوان در زندگی قبائلی گذشته یافت(THOMSON, 1986).
جدایی انسان امروز از طبیعت، او را از خویشتن خود، دیگران و خداوند دور ساخته است، لذا اتصال مجدد به طبیعت و آشتی با عناصر محیطی که به نوعی رجعت به اصل آدمی است از اهداف اصلی این طرح میباشد که در پرتو ایجاد انسجام مجدد فرد با خود، طبیعت و دیگرانی که با او بیگانه شدهاند، میسر می گردد.
مدل ارائه شده با تکیه بر نقش مبانی عناصر محیطی در بازتوانی اختلالات ناشی از مصرف مواد و با تکیه بر تاثیرات محیطی (فیزیکی و غیرفیزیکی) و رویکرد قطع نیکوتین، همچنین تجارب موفق حاصله از اجرای آزمایشی این مدل در جمعیت خیریهی تولد دوباره تنظیم شده است و از طریق فراهم کردن محیط طبیعی و تمرکز بر انرژی طبیعت، گروه همتا و بهرهگیری از اجزای برنامهی درمانی کلبه ها، به عنوان استراتژی اتخاذ گردیده به سمت تحقق اهداف پروتکل حرکت میکند. بیماران با استفاده از سکوت، صدای طبیعت، رنگهای طبیعی، هوای سالم و در معرض جلوههای دست نخورده و بکر آثار طبیعی از جمله ستارگان (سمبل روشنایی و امید)، آب (سمبل روان بودن)، خاک (سمبل انعطاف)، کوه (سمبل استواری و مقاومت) و سبزی (سمبل حیات) قرار می گیرند و با استراتژی آموزش بهره گیری از زمان و مکان(امکانات موجود)، با هم بودن را تجربه میکنند.
روند رو به گسترش مصرف محرک ها در کشور و تبعات پرخطر مصرف آن ، همچنین عدم وجود الگوی درمانی برای این گروه از مصرف کنندگان مواد اعتیادآور، جمعیت تولد دوباره را بر آن داشته تا با توجه به پیامدهای مخرب و گستردهی محرکها، تجربیات خود را با پشتوانهی منابع علمی موجود در حوزهی “محیط درمانی” تقویت نموده و به تدوین یک مدل درمانی با تکیه بر عناصر نوینی مانند استفاده از موسیقی علمی، کاشت گیاه، رصد آسمان، سفالگری وغیره که در اجزای برنامه لحاظ شده، برای بیماران وابسته به محرک ها همت گمارد و با ارائهی این مدل در جهــت کاهـش آســـیبهای ناشــی از مصــــرف ایــــن مـــــواد در کشـــور گام بـردارد.