مفهوم وابستگی به مواد
26 مرداد 1400
کمپ ترک اعتیاد
بهترین روش ترک اعتیاد
26 مرداد 1400
نمایش همه

علل و عوامل مؤثر بر اعتياد (۲)

عوامل مخاطره آميز بين فردي و محيطي

عوامل مربوط به خانواده – خانواده اولين مكان رشد شخصيت، تشكيل باورها و الگوهاي رفتاري فرد است. خانواده علاوه بر اينكه كه محل حفظ و رشد افراد و كمك به حل استرس و پاتولوژي است، منبعي براي تنش، مشكل و اختلال نيز مي‌باشد. عواملي از قبيل؛

عدم وجود پیوند عمیق با خانواده
عدم نظارت صحیح والدین بر فرزندان
عدم درگیر کردن والدین در زندگی فرزندان
عدم وضع قوانین در خانه
عدم بیان شفاف و صریح موضع والدین
عدم وجود آگاهی در مورد مواد و راههای ابتلاء به آن
نگرش مثبت والدين به مواد
آسان‌گيري والدين جهت سوء مصرف مواد
فقدان يا ناهماهنگي در سيستم‌ نظم و انضباط والدين
الگوهاي ارتباطات منفي
تعارض
فقدان عشق و محبت در كانون خانواده
-طلاق و نبود پدر يا مادر به علل متفاوت
طرد پدر يا مادر
فقدان آئين و آداب و احترام در خانواده
مديريت و ارتباطات ضعيف والدين
بد رفتارهاي جسماني يا جنسي
سوء‌‌مصرف مواد يكي از اعضا خانواده
خانواده سهل گير
خانواده تك والد
خانواده مستبد
مي تواند منجر به سؤمصرف مواد توسط فرزندان شود.

بر اساس تحقيقات انجام شده، كودكاني كه، در يكي از پنج گروه زير قرار مي‌گيرند، به علت شرايط فردي، خانوادگي يا اجتماعي شان در رشد رواني خود بسيار آسيب پذير يا در معرض خطر هستند: 1- كودكانيكه در خانواده‌هاي پر جمعيت و كم درآمد زندگي مي‌كنند، 2- كودكانيكه معلوليت ذهني يا جسمي دارند، 3- كودكانيكه در خانوادة تك والدي زندگي مي‌كنند، 4- كودكانيكه به اجبار به مدتي طولاني يا كوتاه جدا از والدين خود زندگي مي‌كنند و 5- كودكان گروه‌هاي اقليت.

البته شرايط تنش زاي ديگري نيز مي‌تواند موجب آسيب پذيري كودك شود از جمله اينكه يكي از والدين دچار بيماري مزمن يا معلوليت باشد يا آن كه كودك با ناپدري يا نامادري زندگي كند. همچنين خانواده‌اي كه در آن پدر، بيكار يا مجرم است و به دليل ارتكاب به جرم زمان زيادي را در زندان به سر مي‌برد. كودكي كه دچار سانحه طبيعي شده است، نيز مي‌تواند جزء كودكان آسيب پذير باشد. اما پنج گروه فوق الذكر، به علت اينكه تعداد كثيري از كودكان آسيب پذير، يا در معرض خطر را در بر مي‌گيرند، از اهميت بيشتري برخوردار مي‌باشند.

ذكر اين نكته لازم است كه هيچ كدام از شرايط فوق الذكر، قطعاً به آسيب رواني منجر نمي‌شود. زيرا مفهوم آسيب پذيري، يك مفهوم آماري است و بيشتر شبيه يك پيش بيني آماري است. بنابراين مفهوم آسيب پذيري در مورد هر كودك خاص با احتمال و نه با قاطعيت سروكار دارد.

كودكانيكه در خانواده‌هاي پر جمعيت و كم درآمد زندگي مي‌كند، با محروميت‌هاي چندگانه، به هم پيوسته و متعاملي رو به رو مي‌شوند كه ممكن است اين محروميت‌ها به سطح پيشرفت تحصيلي، سازگاري اجتماعي كودك در مدرسه و احتمالاً بر رشد جسماني و خصوصاً بر قد كودك، تأثيرات مخربي بر جا گذارند. دوم اينكه، اين تأثيرات معمولاً به صورت تراكمي و همراه با يكديگر عمل مي‌كنند. سوم اينكه به نظر مي‌رسد تأثيرات نامطلوب با گذشت زمان، افزايش مي‌يابند به گونه‌اي كه فاصلة ميان محرومترين و مرفه ترين كودكان با بزرگ‌تر شدن آنها بيشتر و بيشتر مي‌گردد.

كودكان معلول نسبت به كودكان سالم از بلوغ كمتري برخوردار هستند و از اختلال‌هاي بيشتري رنج مي‌برند. اگر معلوليت، محدوديت‌هاي (جسمي يا اجتماعي) را بر كودك تحميل نمايد، اين امر مي‌تواند بر رفتار و يادگيري كودك تأثير گذارد. همچنين اطلاعات موجود هيچگونه رابطة روشني را بين يك معلوليت خاص و يك ويژگي رفتاري خاص را نشان نمي‌دهد.

نگرش‌هاي والدين نسبت به كودك و معلوليت او، از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. كودك معلول نسبت به معلوليت خود، همان نگرشي را پيدا مي‌كند كه والدين او دارند. به عنوان مثال، اگر والدين از معلوليت كودك خجالت بكشند، كودك نيز خجالت مي‌كشد.

كودكان داراي تك والد، دچار تنگناهاي مالي مي‌گردند، به خصوص زمانيكه با مادر زندگي مي‌كنند. در مورد تأثيرات عاطفي، اجتماعي و آموزشي، اطلاعات كمتري موجود است. سه عامل: تفاوت فردي كودكان، سن كودك به هنگاميكه يكي از والدين، مراقبت از او را بر عهده گرفته است و نيز مدت زمانيكه تنها يكي از والدين از كودك مراقبت مي‌كنند بر رشد رواني – اجتماعي كودك در اين نوع خانواده‌ها مؤثر هستند. بيش از 50 درصد هروئيني‌هاي شهرنشين به خانواده‌هاي تك سرپرست و از هم گسيخته تعلق دارند.

منظور از كودكان دور از خانواده، كودكاني هستند كه در پرورشگاه زندگي مي‌كند. طبق مطالعات انجام گرفته، اين دسته از كودكان نسبت به ساير همسالان خود در زمينه‌هاي اطلاعات عمومي، توانايي بيان كردن مكنونات باطني خود، در خواندن و رياضي دو يا سه برابر ضعيف‌تر هستند. همچنين اين دسته از كودكان نسبت به ساير همسالان خود ناشادتر، ناامن‌تر و ناپخته‌تر هستند.

عوامل مربوط به دوستان

تقريباً در 60 درصد موارد، اولين مصرف مواد بدنبال تعارف دوستان رخ مي‌دهد. ارتباط و دوستي با همسالان مبتلا به سوء مصرف مواد، عامل متسعد كننده براي ابتلاي نوجوانان به اعتياد است. مصرف كنندگان براي گرفتن تأييد رفتار خود از دوستان، سعي مي‌كنند آن را وادار به همراهي با خود نمايند. گروه «همسالان» به خصوص در شروع مصرف سيگار و حشيش بسيار مؤثر هستند. بعضي از دوستي‌ها، صرفاً حول محور مصرف مواد شكل مي‌گيرند. نوجوانان به تعلق به يك گروه نيازمند و اغلب پيوستن به گروه‌هايي كه مواد مصرف مي‌كنند، بسيار آسان است. پيوند فرد با خانواده، مدرسه و اجتماعات سالم كمتر باشد، احتمال پيوند او با اين قبيل گروهها بيشتر مي‌شود.

عوامل مربوط به مدرسه :
از آنجا كه مدرسه بعد از خانواده، مهمترين نهاد آموزشي و ترتيبي است، مي‌تواند از راههاي زير زمينة ساز مصرف مواد در نوجوانان باشد.

عدم پیشرفت وموفقیت تحصیلی
عدم آموزش مهارتهای زندگی و مهارتهای امتناع
عدم پیوند عمیق دانش آموز با مدرسه
عدم تقویت هویت فردی و اجتماعی
عدم تقویت حس تعلق
عدم وجود قوانین روشن و لازم الاجرا در مدرسه
فقدان حمايت معلمان و مسئولان از نيازهاي عاطفي و رواني به خصوص به هنگام بروز مشكلات و طرد شدن از طرف آنها.
استرس‌هاي شديد تحصيلي و محيطي

عوامل مربوط به محل سكونت

عوامل متعددي در محيط مسكوني مي‌تواند موجب گرايش افراد به مصرف مواد شود: فقدان ارزش‌هاي مذهبي و اخلاقي، شيوع خشونت و اعمال خلاف، وفور مشاغل كاذب، آشفتگي و ضعف همبستگي بين افراد محله و حاشيه نشيني از جمله اين عوامل‌اند.

عوامل مخاطره آميز اجتماعي:
– فقدان قوانين و مقررات جدي ضد مواد

فقدان قوانين جدي منع توليد، خريد و فروش، حمل و مصرف مواد، موجب وفور و ارزاني آن مي‌شود.

– بازار مواد

ميزان مصرف مواد، با قيمت آن نسبت معكوس دارد. هرچه قيمت مواد كاهش يابد، تعداد افرادي كه بتوانند آن را تهيه كنند، افزايش مي‌يابد. همچنين سهل الوصول بودن مواد به تعداد مصرف كنندگان آن مي‌افزايد.

– مصرف مواد به عنوان هنجار اجتماعي

در جوامعي كه مصرف مواد نه تنها ضد ارزش تلقي نمي‌شود، بلكه جزئي از آداب و سنن جامعه و يا نشان تمدن و تشخص و وسيلة احترام و پذيرايي است، مقاومتي براي مصرف مواد وجود ندارد و سوء مصرف و اعتياد شيوع بيشتري دارد.

– كمبود فعاليت‌هاي جايگزين (فرهنگي، ورزشي و تفريحي)

كمبود امكانات لازم براي ارضاي نيازهاي طبيعي، رواني و اجتماعي نوجوانان و جوانان از قبيل كنجكاوي، تنوع طلبي، هيجان‌خواهي، ماجراجويي، مورد تأييد و پذيرش قرار گرفتن و كسب موفقيت بين همسالان، موجب گرايش آنان به كسب لذت و تفنن از طريق مصرف مواد و عضويت در گروههاي غير سالم مي‌شود.

– كمبود امكانات حمايتي، مشاوره‌اي و درماني

در زندگي افراد، موقعيت‌ها و مشكلاتي پيش مي‌آيد كه آنان را از جهات مختلف در معرض خطر قرار مي‌دهد. فقدان امكانات لازم يا عدم دسترسي به خدماتي كه در چنين مواقعي بتواند فرد را از نظر رواني، مالي، شغلي، بهداشتي و اجتماعي حمايت نمايد، فرد را تنها و بي پناه، بدون وجود سطح مقاومت اجتماعي رها مي‌كند.

– توسعه صنعتي، محروميت اقتصادي، اجتماعي

توسعه صنعتي، جوامع را به سمت شهري شدن و مهاجرت از روستاها به شهرها سوق مي‌دهد. مهاجرت باعث مي‌شود تا فرد، براي اولين بار، با موانع جديدي برخورد نمايد. جدايي از خانواده، ارزش‌هاي سنتي و ساختار حمايتي قبلي به تنهايي، انزوا، و نا اميدي فرد مي‌انجامد. كم سوادي، فقدان مهارت‌هاي شغلي، عدم دسترسي به مشاغل مناسب و به دنبال آن محدوديت در تأمين نيازهاي حياتي و اساسي زندگي و تلاش براي بقاء، فرد را به مشاغل كاذب يا خريد و فروش مواد مي‌كشاند و يا براي انطباق با زندگي سخت روزمره و شيوة جديد زندگي به استفاده از شيوه‌هاي مصنوعي مانند مصرف مواد سوق مي‌دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *