فهرست مطالب
Toggleتوضیح مختصری درباره پیچیده ترین عضو بدن
مغز مرکز فرماندهی بدن است. حدود یک کیلو و نیم وزن دارد و دارای مراکز یا دستگاههای مختلفی است که اطلاعات مختلف را پردازش میکند. ساقه مغز از ابتدایی ترین قسمت در بن مغز است. کار اصلی ساقه مغز، کنترل ضربان قلب، تنفس و خواب است و در واقع مسئول انجام شدن اعمالی است که انسان هرگز به آنها فکر نمی کند.
لوبها (lobe) یا بخشهای مختلف مغز اطلاعات وارده از اعضای مختلف بدن را پردازش میکنند:برای مثال قطعه پس سری اطلاعات وارده از چشمها را بررسی میکند و قشر مخ یا همان ماده مشهور خاکستری، که تمام سطح مغز را زیر پوشش دارد، بخش متفکر وجود ما است.
ما زبان، ریاضی و انواع استراتژی ها را در این بخش ذخیره و پردازش میکنیم. در اعماق قشر مخ، یک دستگاه کناری وجود دارد که مسئول حفظ بقا است: کار او به یاد آوردن و ایجاد میل و رغبت برای چیزهایی است که انسان را زنده نگه میدارند که این موارد از غذای خوب گرفته تا همراهی با انسانهای دیگر را شامل میشوند.
مخچه مسئول اعمال و تواناییهایی است که انسان یک بار می آموزد و دیگر هنگام انجام دادنشان هرگز به چگونگی آن فکر نمیکند. برای مثال میتوان به توانایی حفظ تعادل هنگام راه رفتن و همچنین توانایی پرتاب توپ اشاره نمود.
وظیفه مغز پردازش اطلاعات است. سلولهای مغز که نورون (neuron) نامیده میشوند کار دریافت و ارسال پیام به سایر نورونها را بر عهده دارند. میلیاردها نورون در مغز انسان وجود دارندکه هر یک با داشتن هزاران شاخه نخ مانند به نورونهای دیگر دسترسی میابند.
پیام در نورون به شکل یک تکانه الکتریکی است. این پیام الکتریکی در طول شاخه فرستنده نورون یا اکسون (axon) به حرکت در می آید. هنگامی که پیام به انتهای اکسون برسد، موجب ترشح ماده ای شیمیایی به نام انتقال دهنده نورونی میشود. این ماده فاصله کوتاه بین دو عصب یا سیناپس را به سوی نورون دیگر طی میکند.
در نورون بعدی، مولکولهایی اختصاصی که گیرنده نام دارند این ماده شیمیایی را تحویل میگیرند. شاخه های قسمت گیرنده نورون دندریت نام دارند. گیرنده ها هر کدام شکل به خصوصی دارند و هر یک مختص گرفتن یک نوع انتقال دهنده نورونی هستند.
در دندریت، انتقال دهنده نورونی یک تکانه الکتریکی تولید میکند و دوباره در قسمت سیناپس آزاد میشود. این بار این ماده تجزیه شده یا دوباره توسط نورونهای فرستنده جذب میشود.
در حالی که ما روز خود را به تفکر، احساسات، واکنش نشان دادن، تنفس و گوارش میگذرانیم، نورونها در مغز انتقال دهنده های مختلفی را ترشح میکنند هنگامی که ما اطلاعات تازه ای کسب میکنیم یا مهارتی را فرا میگیریم، مغز مانند درختی که ریشه و شاخه دهد، ابتدا اکسونها و دندریتهای جدیدی میسازد. هر چه شاخه ها بیشتر باشند، نورونها میتوانند با دقت و کیفیت بهتری به تبادل اطلاعات بپردازند.
بعضی از مواد اعتیادآور بر مغز تاثیر می گذارند زیرا اندازه و شکل آنها مشابه با انتقال دهنده های نورونی است. مقدار کافی این مواد در مغز با گیرنده ها تداخل میکند و یک واکنش زنجیره ای از تکانه های الکتریکی تولید میکند و نورونها را وادار میکند تا مقدار زیادی انتقال دهنده تولید کنند.
بعضی از مواد اعتیاد آور وارد نورونها میشوند و مانند یک پمپ عمل میکنند و نورون را به ترشح بیشتر انتقال دهنده وا میدارند. انواع دیگر مواد اعتیاد آور جذب ثانویه یا بازگشت انتقال دهنده به نورون را متوقف میکنند و موجب جریان غیرطبیعی انتقال دهنده میشوند.
تمام مواد اعتیاد آور، مانند نیکوتین، کوکائین و حشیش، اصولا دستگاه کناری را مورد حمله قرار میدهند. دانشمندان این فعل و انفعالات را سیستم “جایزه” مینامند.
این نام چندان هم بی ربط نیست زیرا عکس العمل دستگاه کناری در مقابل عوامل لذت آور هم دقیقا به همین شکل-ترشح انتقال دهنده نورونی به نام دوپامین- انجام میگیرد و در نهایت حسی مشابه حس لذت روحی و جسمی در بدن ایجاد میشود.
هنگامی که یک اتفاق خوب برایتان پیش می آید را تصور کنید. این واقعه میتواند ستایش شدن به خاطر یک کار خوب یا نوشیدن یک شربت لیمویی خنک در تابستان باشد، رسیدن به این احساس خوب، نتیجه عمل دستگاه کناری است.
از آنجایی که لذات طبیعی برای بقای انسان لازم است، دستگاه کناری حس دیگری نیز در ما ایجاد میکند که آن تمایل به تعقیب و یافتن عوامل شادی آور و لذت بخش است.
هنگامی که شخصی برای اولین بار ماده مخدر یا توهم زا و یا هرگونه از مواد اعتیادآور را مصرف میکند، لذت بسیار و غیر واقعی را تجربه میکند. دستگاه کناری غرق در دوپامین میشود. البته این مواد تاثیرات دیگری هم دارند، برای مثال کسی که برای اولین بار سیگار یا حشیش میکشد، در اثر تاثیر سموم شیمیایی موجود در آنها به سرفه افتاده و دچار حالت تهوع میشود.
سرفه و تهوع حالات گذرایی هستند که پس از برطرف شدن، شخص تصور میکند که این مواد دیگر تاثیر “بدی” بر او ندارند.اما مغز از همان لحظه اول و در اثر سیل غیر طبیعی انتقال دهنده های نورونی، شروع به تغییر میکند. برای مثال، نورونها در اثر دریافت کردن بیش از حد دوپامین، به کاهش گیرنده ها میپردازند.
ممکن است نورونها تولید دوپامین را هم کاهش دهند. نتیجه هردو، کاهش مقدار دوپامین در مغز است که تنظیم کاهشی نام دارد. این مواد سمی، میتوانند موجب مرگ نورونها هم بشوند. در نهایت اتفاقی که می افتد، مرگ تدریجی مغز و اعصاب خواهد بود.
این ماده به هر صورت که مصرف شود وارد جریان خون شده و سپس به مغز میرسد که باعث میشود مقدار قابلتوجهی دوپامین در مغز جریان پیدا میکند و باعث سرخوشی و احساس سرخوشی درمصرف کننده میشود. این ماده بخش اصلی حافظه را تحت تأثیر قرار میدهد.
در آزمایشی که روی موشها انجامشده بود مشخص شد مصرف مداوم کوکائین سلولهای بخشی از مغز که در تصمیمگیری مؤثر هستند را دچار تغییر کرده بود.
وقتی THC موجود در این ماده به مغز برسد، هورمون دوپامین آزاد میشود و احساس لذت و سر خوشی به مصرف کننده دست میدهد. دوپامین همان مادهای است که بعد از انجام فعالیتهای لذتبخش مانند غذا خوردن یا گوش دادن به موسیقی دلخواه در بدن ما ترشح میشود.
مصرفکننده بعد از استفاده طولانی مدت و اعتیاد به این ماده احساسات خوب را کمتر حس میکند، ضمناً مصرف این ماده باعث آهسته شدن عملکرد مغز میشود.
این ماده انتقالدهندههای عصبی کنترل فکر را تغییر میدهد. الکل با متوقف کردن پیامرسانهای محرک، قدرت تفکر را از انسان میگیرد و سرعت تنفس و نرخ ضربان قلب را نیز کاهش میدهد.
در مغز انسان به مورفین تبدیل میشود که آرامش زیادی برای مصرف کننده به همراه دارد و درک انسان از درد را تغییر میدهد. مصرف کننده بعد از مصرف یا تزریق این ماده احساس سرخوشی زیادی میکند. مصرف این ماده صدمات جبرانناپذیری به مغز وارد میکند.
مصرف این ماده دوپامین، نوراپینفرین و سروتونین را تقویت میکند که نقش مهمی در کنترل رفتار دارند. افزایش بیش از حد سروتونین باعث رفتارهای عجیب در مصرف کننده میشود.
متأسفانه مصرف این ماده بین جوانان رو به افزایش است،متخصصین ترک اعتیاد بهترین کلینیک ترک اعتیاد ، آکسون همراه به مراجعین خود درباره خطرات مصرف این ماده هشدار میدهد زیرا مصرف این ماده چه کم و چه زیاد به مغز آسیب میزند و مصرف کنندگان این ماده در یادگیری و حافظه دچار مشکل میشوند و بهتر است از مصرف چنین موادی پرهیز کنند.
قارچ نیز مانند روان گردانها عمل میکند. ارتباطات جدیدی بین قسمتهای مختلف برقرار میکند و فعالیت همیشگی مغز را تغییر میدهد. این تغییرات و اتصالات موجب ترکیب حسهای مختلفی باهم میشود که میتواند باعث توهمات خطرناک و یا اضطراب بیشازحد شود.
همانطور که در شروع مقاله اشاره شد تفاوت بین پاداش طبیعی و پاداش در اثر مصرف مواد مخدر و محرکها تفاوت بین زمزمه در گوش و فریاد زدن در میکروفن یا صدای زیاد رادیو است.
وقتی صدایی زیاد رادیو را کم میکنیم دیگر این میزان صدا را به خوبی نمیشنویم، باوجود مواد شیمیایی غیرطبیعی که با مصرف مواد اعتیادآور وارد سیستم عصبی شدند مغز با ترشح کمتر دوپامین و یا با کاهش گیرندههایی که سیگنالها را دریافت میکنند، با مقدار زیاد دوپامین غیرطبیعی سازگار میشود و بهتدریج از میزان دوپامین طبیعی در مغز فردی که مواد مخدر استفاده میکند کاسته میشود و فرد توانایی تجربه لذت را از دست میدهد. به همین دلیل افرادی از این از مواد استفاده میکنند بعد از مدتی دیگر از فعالیتهای سابق که باعث خوشحالیشان میشد لذت نمیبرند و احساس افسردگی و سرخوردگی میکنند.
در چنین شرایطی فرد نیاز دارد مرتب از این مواد استفاده کند تا سطح دوپامین مغز را افزایش دهد و حتی بعد از مدتی شخص مجبور است دوز مصرف را نیز بیشتر کند این یک چرخه اشتباه و فاسد است که نتیجه آن اعتیاد به این مواد است.
هیچ کس نمیتواند به طور قطع بگوید تعداد دفعاتی که یک شخص بدون تغییر یافتن مغز و معتاد شدن میتواند به مصرف مواد مخدر بپردازد، چقدر است. ساختار ژنتیکی هر شخص نقش مهمی ایفا میکند. اما پس از مصرف میزان کافی از مواد مخدر، دستگاه کناری همانطور که تمایل به غذا، آب و گفتگویی دوستانه را در مغز ایجاد میکند، اشتیاق به مصرف مواد اعتیادآور را نیز به وجود می آورد. نیاز به مصرف مواد اعتیاد آور همراه با کاهش تولید طبیعی مواد انتقال دهنده یا همان تنظیم کاهشی، هربار از بار قبل بیشتر می شود.
بدون مصرف مواد مخدر یا توهم زا، میزان دوپامین در بدن شخص معتاد پایین است. این شخص احساس یک نواختی، بی هیجانی و افسردگی میکند. بدون مواد، زندگی این شخص بی معنا و خالی از خوشی است. در اینجا شخص به چیزی احتیاج دارد تا دوپامین بدن او را به حد عادی برساند و باز مقدار بیشتری از آن لازم است تا سیل دوپامین را به وجود آورد. با مصرف مواد اعتیادآور، شخص معتاد شیوه عملکرد مغز خود را تغییر میدهد. مصرف و اعتیاد به این مواد به تغییرات بلند مدت در مغز منتهی میشود و این تغییرات قدرت کنترل مقدار مصرف را از شخص سلب میکنند. درواقع اعتیاد یک بیماری چند جانبه است.