سیاستگذاری در حوزه اعتیاد نیازمند مدل نظری است

اکستازی
30 مرداد 1400
با اعتیاد خاموش آشنا شوید
30 مرداد 1400
نمایش همه

سیاستگذاری در حوزه اعتیاد نیازمند مدل نظری است

یک کارشناس حوزه اعتیاد:

ما در حوزه اعتیاد گرفتار «عدم تعین معرفت شناختی» یا «epistemological uncertainty» هستیم یعنی ما به لحاظ نظری و معرفتی هیچ مدل منسجم واحدی نداریم. اگر نگاه تاریخی به حوزه اعتیاد داشته باشیم این مشکل کاملا به چشم می خورد.

یک کارشناس حوزه اعتیاد بر این اعتقاد است که ما هیچ مدل نظری برای سیاستگذاری در حوزه اعتیاد نداریم و برنامه های اجرایی مان ملغمه ای از مدل های اروپایی و امریکایی است به همین دلیل عندالقتضا و واکنشی رفتار می کنیم در حالی که اگر مدل نظری داشتیم نقشه راهنمایی پیش رویمان بود که بر اساس آن می توانستیم تصمیم بگیریم که در هر مورد چگونه باید رفتار کنیم.

به گزارش خبرگزاری مهر، دکتر محمد بینازاده می گوید:« ما در حوزه اعتیاد گرفتار «عدم تعین معرفت شناختی» یا «epistemological uncertainty» هستیم یعنی ما به لحاظ نظری و معرفتی هیچ مدل منسجم واحدی نداریم.

به گفته او اگر نگاه تاریخی به حوزه اعتیاد داشته باشیم این مشکل کاملا به چشم می خورد و این نبود دیدگاه نظری مشخص در حوزه اعتیاد در دوره های مختلف تاریخ ایران خودنمایی می کند و چیزی نیست که مربوط به چند سال اخیر یا بعد از انقلاب باشد.

بینازاده با تاکید بر اینکه ما هیچ وقت مدل نظری نداشتیم که با آن اعتیاد را تبیین کرده و بعد مصداق اجرایی تعریف کرده باشیم، می گوید:« مثال خیلی ساده ای که برای اثبات این ادعامی توانم مطرح کنم تناقض رفتاری در حوزه کاهش آسیب اعتیاد است. ما مراکزی به نام دی آی سی داریم که به زنان آسیب دیده، کاندوم و سرنگ می دهیم و کلی هم تبلیغ می کنیم تا بتوانیم مصرف کننده های مواد را به آنجا بکشیم منطق ما این است که انتقال جنسی یکی از راههای اصلی انتقال ویروس اچ ای وی است و ما باید از انتقال این ویروس جلوگیری کنیم. اما مشکل از جایی آغاز می شود که این خانم دقیقا به دلیل همان دو چیزی که در دی آی سی دست اش داده ایم بر اساس قوانین مملکت مجرم شناخته می شود و پلیس حق دارد او را دستگیر کند. کاندوم و سرنگ به عنوان آلت جرم تفسیر می شوند.»

او با تاکید بر اینکه در حوزه اعتیاد مدل «شتر گاو پلنگی» داریم که ارتباط بخش های مختلف آن موزاییکی است و هیچ ارتباط ارگانیکی بین اجزای آن وجود ندارد، می گوید:« وقتی تکلیف مدل نظری مان مشخص نیست،پلیس کار خودش را می کند و سیستم بهداشتی و درمانی کار خودش را و برآیند نیروها به گونه ای است که اثرات هم را خنثی می کنند. در چنین حالتی انرژی زیادی هدر می شود و نتیجه ای هم حاصل نمی شود.»

بینازاده نام این «عدم تعین معرفت شناختی» را «تناقض رفتاری امریکایی و اروپایی» گذاشته و می گوید:«ما در حوزه «مقابله با عرضه» و «پیشگیری» خیلی امریکایی رفتار می کنیم یعنی برخورد نظامی و انتظامی است در حالی که در حوزه «کاهش آسیب» برخورد مان اروپایی است و حقوق بشر و رسیدگی به ضعفا و کرامت انسانی را مدنظر قرار می دهیم.»

به گفته او این تناقض نشان دهنده آن است که هیچ وقت یک گروه کارشناسی که استراتژیک فکر می کنند سیاستگذاری حوزه اعتیاد را به عنوان یک موضوع مطالعه استراتژیک در نظر نگرفته اند:« باید مدل مشخص شود تا دچار این قدر تناقضات جدی نشویم.»

بینازاده می گوید:« ما در مدل سازی نظری در حوزه اعتیاد بی هویت هستیم. چون مدل نظری نداریم از بیرون اقتباس می کنیم و برنامه های اجرایی مان ملغمه ای از مدل های اروپایی و امریکایی است. به همین دلیل عندالقتضا و واکنشی رفتار می کنیم در حالی که اگر مدل نظری داشتیم نقشه راهنمایی پیش رویمان بود که بر اساس آن می توانستیم تصمیم بگیریم که در هر مورد چگونه باید رفتار کنیم.»

او می گوید:«اگر مدل ما در حوزه اعتیاد، مثلا اقتصادی است و قرار است با منطق هزینه و فایده تحلیل شود، تصمیم گیریها متفاوت از زمانی است که اعتیاد با منطق دیگری مد نظر قرار گیرد. اگر مدل نظری داشته باشیم اقداماتی هم که انجام می دهیم مبنای علمی خواهند داشت. »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *